برچسب:, :: :: نويسنده : ایمان شهریاری
عید سعید مبعث، آغاز راه رستگارى و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت، مبارک باد . . . . . . بعثت، امید انسان به فردایی روشن است. بعثت، نشانه مهرورزی خدا با خاکیان و باران رحمت بیحد او بر زمینیان است. بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد . . . وحی شد بر مصطفی برخیز، اقرأ باسم ربّک / ای حبیب من ز جا برخیز، اقرأ باسم ربّک تیره شد رخسار گیتی، خیره شد دیو تباهی / چیره شد جهل عِما برخیز، اقرأ باسم ربّک . . . ای شاه سوار ملک هستی / سلطان خرد به چیره دستی ای ختم پیمبران مرسل / حلوای پسین و ملح اول سر خیل تویی و جمله خیلند / مقصود تویی همه طفیلند بعثت پیامبر گرامی اسلام مبارک باد . . . سرحلقه عشاق به عالم، احمد / یعنی هدف از خلقت آدم، احمد رخشان و فروزنده بر انگشت وجود / پیغمبری انگشتر و خاتمْ احمد . . . . . . ماه فرو ماند از جمال محمّد سرو نباشد به اعتدال محمّد قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمّد بعثت پیامبر بر شما مبارک باد . . . سلام بر مبعث، پیام خیزش انسان، از خاک تا افلاک ! سلام بر مبعث، انفجار نور و ظهور همه ارزشها در صحنه حیات بشر ! روز بعثت مبارک باد . . . به امر رب خود لبیک گوییم به همراه ملائک جمله گوییم سلام و رحمت حق بر محمد اللهم صل علی محمد
. . . ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد . . . بعثت نه این سرور، سرور ولایت است مبعث نه این چراغ، چراغ هدایت است خورشید چون ز شرق حرا پرتو افکند احمد نه این فروغ، فروغ رسالت است . . . جان سحر، جسم سمن بوی توست / شام ، غلام سر گیسوی توست بوسه زنِ گوشه ابروی توست / ماه که خَم کرده سر خویشتن . . . خواند زبان دلم ثنای محمد(ص) ماند خرد خیره در لقای محمد(ص) دیده دل، جام جم به هیچ شمارد سرمه کند گر زخاک پای محمد(ص) عید مبعث بر همگان مبارک . . . آوای بخوان بخوانِ او می ریزداز غار صدای گفت وگو می ریزدمی گفت فرشته: اقرأ باسم ربک عشق است کز آسمان فرو می ریزد بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد . . . از بعثت او جهان جوان شد گیتى چو بهشت جاودان شد این عید به اهل دین مبارک بر جمله مسلمین مبارک . . . از بعثت او جهان جوان شد گیتى چو بهشت جاودان شد این عید به اهل دین مبارک بر جمله مسلمین مبارک . . . مهر را روشنی از روی تو افروختن است ماه را حسن ز رخسار تو آموختن است گُل به پیش گُل رخسار تو ای رشک بِهشت همچو خاری است که شایسته آن سوختن است نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |